تو این مام ایرانزمین دار پاس

دريغا و دردا خدايا سپاس
تو اين مام ايران زمين دار پاس
همه جمع گشته بسي كركسان
ز جاهل ز الوات و از ناكسان
پر از مدعا و پر از قال و قيل
تو گويي فتاده ز خرطوم فيل
شده چرخ دولت و هم مرد لنگ
برفتست نيك, آمده كار ننگ
نه كس دلخوش و عرصه گشتست تنگ
سگان كرده آزاد و يخ پاره سنگ
جوان و جوانمرد رفته ز ياد
همه عشق ميهن بگشته ست باد
همه سفلگان تيغ آهيخته
به خود از فلز تسمه آويخته
خروشند و تازند و آرند يورش
همه اين كنند بهر نان و خورش
جوان حب ميهن ببرده ز ياد
رها كرده آنرا پرستد نژاد
به ترفند رخت وطن كرده تن
همه سر بكار فروش وطن
نه منطق سخنها همه سرسري
كشد زوزه گه گرگ خاكستري
به ظاهر براند زبان مادري
به باكو گرايد نه به آذري
سخن در دهان سخت باكو پسند
شده آذري زان دژم هم نژند
بظاهر حذر دارد از كار دين
بتركي ثناگوي مزدور دين
همه مزد گير و همه شخص زور
همه چشم ديد وطن گشته كور
همه گشته مفتون ومسحور سحر
نه عشقي ز بهر وطن هم نه مهر
دريغا و دردا از اين كار كرد
فروشند ميهن به تركان زرد
همه بد دلند و همه بد منش
همه تند و جاهل و اهل تنش
كدورت بورزند با پارسي
نخواهند نيوشند سخن فارسي
كشيده ز ايرانمان نقشه چند
به تركي باكو بدو واژه چند
يكي فارسستان ورا خواندي
دگر جزو ميهن نيارايدي
اگر قصد داري دهي آگهيش
دهد ناسزا سر به آيين و كيش
خدايا امان ده زجاهل و زور
از آن پيش ميهن شود خاك گور

"بسیج خلخالی"

نوشتن دیدگاه