درود بر شما
مازندران ، پاژنام سرزمین های اپاختری (تبرستان و دیلمان) و خوش آب و هوای ایران کنونی و ایران باستان است . مازندران کوه های پرچین و شکن دارد و از این روی ماز+اندران خوانده می شود .
ویژگی های سرزمین مازندران در شاهنامه با آنچه ما امروزه در این سرزمین می بینیم یکسان است ، بنابراین روشن است که مازندران از دیدگاه فردوسی و شاهنامه با مازندران کنونی یکسان است.
در شاهنامه و در زمان پادشاهی کیکاووس آمده است :
که در بوستانش همیشه گل است
به کوه اندرون لاله و سنبل است
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
به گرم و به سردش همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
همیشه بیاساید از خفت و خوی
همه ساله هرجای رنگست و بوی
گلابست گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش روان
دی و بهمن و آذر و فوردین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای باز شکاری بکار
گروهی از پژوهشگران بر این باورند که مازندران پاژنام یک سرزمین جغرافیایی نبوده و نشان از سرزمین هایی با فرهنگ های همانند دارد و گروهی نیز مازندران را اندر هندوستان پنداشته اند. اما شوندهایی که این پژوهشگران آورده اند چندان سرراست و درست نمی نماید.
بیشتر پژوهشگران مازندران را همین سرزمین کنونی در شمار آورده اند و افزوده اند که مازندران دارای فرهنگ و دینی جدای از دین آیینی و رسمی کشور بوده است و پادشاهان را با آنجا کاری نبوده است و آرام آرام پادشاهان به این اندیشه افتاده اند که آنجا را در دست گرفته و به کیش خود فراخوانند و در این راه جنگ هایی نیز رخ داده است .
برخی از پژوهشگران پیش از انقلاب نبردهای میان مردمان مازندران و پادشاهان ایران را نبرد میان آریاییان و بومیان آن سرزمین در شمار آورده اند که با پژوهش های چندسال گذشته مبنی بر کوچیدن آریاییان از ایران به دیگر سرزمین ها و نه از دیگر سرزمین ها به ایران ، این باور و دیدگاه پژوهشگران پیش از انقلاب که برگرفته از دیدگاه پژوهشگران غربی بوده است ، پذیرفته نمی شود .
در برخی نسک ها آمده است که زرتشتیان ، مردمان مازندران را چون به دین کهن وفادار مانده بودند و زرتشتی نشده بودند ، "دیو" خوانده اند و نبرد پادشاهان برای گشایش آنجا را هم نبرد برای گسترش دین در شمار آورده اند اما این دیدگاه و گزارش با نگرش به داده های شاهنامه پذیرفتنی نمی نماید ، زیرا گشایش مازندران در شاهنامه در زمان فرمانروایی کیکاووس آمده است و روشن است که در آن زمان هنوز زرتشت پدیدار نشده بوده که پادشاه بخواهد دین او را گسترش بدهد .
استاد فریدون جنیدی دیوان مازندران را همان کوه های سختگذر آنجا در شمار آورده است .
در همین زمینه خوانش و بررسی نسک "داستان ایران " نوشته ی استاد فریدون جنیدی پیشنهاد می شود .