ناآگاهانه هنگام-ی که دو زوان یا بیشتر میدانیم آن دو را به هم می آمیزیم. اگر به زوانان اندرون ایران نگاه کنیم میبینیم هر یک تا اندازه-ای زیر رَخمگری یِ (تاثیر) پارسیک اند. یک-ی از کرکوزان (دلیل) آن ناآگاهانه سخن گفتن است. اندر این سان (حالت) باید آگاهانه و با چیرگی (تسلط) بر زوان-ی که میخواهیم (یا گزیده ایم)، سخن گوییم. نمونه ی گسترده ی آن ایرانیکان انگلیکزوان است. فاید(حتا) کسان-ی که اندر ایران زاده اند پس از سالان دراز بیرون از ایران زیستن دیگر بر زوانشان چیرگی ندارند و هنگام سخن گفتن دو زوان-ی را که میدانند با هم میآمیزند. این باید به دانشآموزان هنگام آموختن زوان بیگانه آموزانده شود. که بدانند و هوشیار باشند دو یا چند زوان-ی را که میدانند هرگز با هم نهآمیزند. ویژهوار ایرانیکان بیرون از ایران بیشتر باید پاسدار زوانشان باشند و فرزندانشان بدانند که باید با آگاهی و هوشیاری و چیرگی با زوان مادریکشان سخن گویند.
گونه ی دیگر آورتکیدن
بدبختانه ما بیشتر به ادبیاتمان مینازیم هنگام-ی که نمیتوانیم درستانه پارسیک ساده را سخن گفتن. ادبیات-ی که میتوان گفتن به یک زوان نیست و به چند گونه ی تباه شده ی زوان است. شگفتا که ادبیاتدوستان این چند گونه ی تباه شده ی زوان را بیشتر از پارسیک سره ی ساده شده دوست دارند! و نمیخواهند این پارسیک گندیده پاک شود. کسان-ی که شاهنامه را با رودهدرازییان هافز و مَرداش(تاریخ) جهانگشا یِ جوینی یک ادبیات میدانند به خردشان شک دارم. آری ما آورتکیده ی چند زوان یا چند گونه ی زوانیک تباه شده به نام «ادبیات فارسی» شده ایم.
چرا باید آورتکیده ی نیاکان ناخردمندمان که زوان را تباه کرده اند باشیم؟