مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

داستان دزد و مهتاب

در شبی مهتابی ، دزدی از بام خانه ی ثروتمندی بالا رفت. صاحبخانه آگاه گردید و برای مقابله با دزد تدبیری اندیشید. پس از همسرش خواست تا با صدای بلند ، راز گرد آمدن ثروتش را از وی بپرسد. زن قبول کرد و مرد پس از امتناع بسیار ، پاسخ داد که ثروتش را از راه دزدی به دست آورده است. زیرا می توانسته در شب های مهتابی با کمک خواندن دعایی افسونگرانه و چنگ زدن به نور ماه به خانه ی مردم وارد شود و پس از گرد آوری اثاث خانه ، با خواندن همان دعا از خانه خارج شود. آن دعای افسونگر ، (سول) بوده که هفت بار می خوانده است. دزد با شنیدن این سخن فریب خورد و هفت مرتبه (سول) را بر زبان راند و خود را به طرف نور ماه پرتاب کرد که ناگاه از بام به زیر افتاد و ثروتمند او را دستگیر کرد. دزد به وی گفت : از بخت بد ، پندت را به کار بستم. اکنون می بینی که چگونه افسون تو ، مرا در آستانه ی مرگ قرار داده است.

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML