شاهنامه و تاریخ جهان

شاهنامه تاریخ پیشینیان ، و به منزله تاریخ ، سرگذشت ایران است در زمان و ردپای زمان است در ایران . شاهنامه در قرن چهارم هجری سروده شد ، چهارصد سال پس از شکست ایرانیان از عرب ها ؛ زمانی که ایرانیان خراسان می کوشیدند تا در شرایط تازه و در برابر خلافت بغداد سرنوشت سیاسی و فرهنگی خود را باز بسازند . سلسله های ایرانی از چندب پیش تر تشکیل شده و زبانشان ، فارسی ، به عنوان زبان دین و دولت پذیرفته و شالوده فرهنگ ویژه ما ، در پهنه تمدن اسلامی ، ریخته شده بود . فردوسی در چنین روزگاری ( تاریخ ) ایران را سرود . در شاهنامه تاریخ و زبان با هم و درهم ساخت و سامان می یابند . هم طرح هر دو افکنده می شود و هم مرز و میزانشان معین می شود .

بناهای آباد گردد خراب    
ز باران  و  از تابش  آفتاب
پی افگندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
برین نامه بر عمرها بگذرد        
همی خواندش هر که دارد خرد

پی افکندن در ( نظم ) ، خود از همان آغاز ( نظام ) و سامان دادن . پراکنده ( نثر ) را به رشته کشیدن و از ریختن و گسیختن رهاندن است ؛ زبان بر بنیانی نظام یافته ( نظم ) بنا می شود ، آن هم به صورت ( کاخی بلند ) پیداست که شاعر از کار خود تصوری بزرگ و ( معمارانه ) دارد : تصور نقشه داشتن ، شالوده ریختن ، بر افراشتن در و دیوار و بام و بی گزند ماندن از باد و باران ، پناه گرفتن در خانه زبان ، در زبان زیستن !

پس از فرو ریختن ساسانیان و درنگی دراز ، در آخرهای پادشاهی سامانیان ، تاریخ ایران بار دیگر پی افکنی و بنا می شود ؛ منتها این بار نه به دست پادشاهی چون اردشیر ، بلکه به دست شاعری چون فردوسی ! و همچون کاخی بزرگ و باشکوه ! برای همین پاره ای از داستان ها را که ( شاهانه ) می بیند و بر می گزیند و پاره ای دیگر را به کنار می نهد و تاریخ سزاوار ایران را می سازد .

شاهنامه می گوید فریدون با تقسیم جهان میان پسرانش سه کشور ایران و توران و روم را بنا نهاد . پس از آن برادران از فزون خواهی و آز به برادر کوچک تر حسد بردند ، او از آنگاه تاریخ حماسی ( حماسه پهلوانی ) ما با برادر کشی ، به خونخواهی ایرج شروع شد و با برادرکشی – مرگ رستم به نیرنگ برادر – به آخر رسید . درگیری دیرپای ایران و توران ، برادر کشی دو گروه از یک نژاد است ، هر دو فرزندان فریدون اند . و طرح این تاریخ – در آغاز ، مسیر کلی و فرجام – گویی گرته برداری ناپیدا و ناخودآگاه از سر مشقی ازلی و نمونه ای نخستین است ؛ ساختار ، پیدایش و سرگذشت ایران به چگونگی آفرینش و سرنوشت جهان می ماند .

تا آنجا که می دانیم آئین زروانی مغان از زمان هخامنشیان در غرب ایران وجود داشت . در عصر ساسانیان متن ها و باورهای مزدیسنی چنان با آموزه ها و عقاید این آئین آمیخته بود که می توان آن را ( نوعی زردشتی گری به صورت زروانی ) نامید . اینک می توان اسطوره زروانی آفرینش و تاریخ جهان را در نظر آورد و تاریخ حماسی ایران را با آن قیاس کرد :

پیش از آنکه هیچ چیزی وجود داشته باشد ، نه آسمان نه زمین و نه هیچ آفریده ای در آسمان و زمین ، یکی به نام زروان – به معنای بخت یا فره – وجود داشت . او هزار سال تمام قربانی می کرد که فرزندی به نام هرمزد بیابد تا آسمان ها و زمین و آنچه را در آنهاست بیافریند . پس از هزار سال قربانی زروان با خود اندیشید و گفت : ( قربانی و نیایش من چه کار می آید ؟ پسر من هرمزد زاده خواهد شد ، یا کوشش های من بیهوده است ) . و در حالی که چنین می اندیشید نقطه هرمزد و اهریمن در تن مادرشان بسته شد : هرمزد از برکت نذر قربانی ، و اهریمن از تردید در سودمندی آن . زروان چون دانست گفت : ( اینک دو پسر در تن مادر ؛ آن را پیش تر پیدا شود پادشاه می کنم ) . هرمزد که اندیشه پدر را دانست ، آن را به اهریمن گفت ..... از این حرف اهریمن زهدان مادر را درید و از آن بیرون آمد و خود را به پدر رساند . زروانکه او را دید ندانست که او کیست و پرسید تو کیستی ؟ و او گفت من پسر توام . زروان به او گفت پسر من بویا و نورانی است . ولی تو تاریک و بدبویی . در این گفت و گو بودند که هرمزد ، به وقت ، زاده شد ، نورانی و خوش بو بیرون آمد و خود را به زروان نمود . و چون زروان او را دید دانست که این ، هرمزد پسر اوست که برایش قربانی نذر کرده بود و شاخه های ( برسمی ) را که در دست داشت .... به هرمزد داد و گفت : ( تاکنون من برای تو قربانی کردم ، بعد از این تو برای من قربانی خواهی کرد ) . و او را تبرک کرد . آنگاه اهریمن به زروان گفت : ( مگر تو نگفتی از دو پسرم ، پادشاهی را به آن خواهم داد که زودتر به نزد من بیاید ؟ ) زروان ، برای آنکه بدعهدی نکرده باشد ، به اهریمن گفت : ( ای دروغ بدکار 9000 سال فرمانروایی تو را باشد و سروری هرمزد را و در پایان 9000 سال پادشاهی هرمزد راست و می کند آنچه بخواهد ) .

در این راسطوره زمان بیکران ( زروان اکرانه ) سر چشمه نیکی و بدی ( هرمزد – اهریمن ) است . و چون بی خواست او بدی با نیکی توأمان و همزمان پدیدار شد ، پس زروان از خود زمان کرانمند ( زروان درنگ خدای ) – دوران نبرد نیک و بد – را پدید آورد تا عمر اهریمن به آخر رسد . بدین گونه زروان ، بخت ( سرنوشت ) گیتتی را رقم می زند ، بی آنکه با آن ( یا فره ) اینهمان باشد ؛ جز آنکه زروان زمان است و هر کس نصیب خود را از بخت و فره در جریان گذشت زمان به دست می آورد . شاید به همین سبب در این گزارش زمان و فره و بخت را همانند پنداشته اند ، در حالی که زروان حتی بر بخت خود فرمانروا نیست ،  و گرنه اهریمن از وی نمی زاد و او ناچار نمی شد راهی بیابد تا روزی عمر این فرزند ناخواسته را به سر رساند .

زروان خدای جهان آفرین نیست . این ، خویشکاری پسران اوست . از همین رو از هرمزد می خواهد که برای او قربانی و او را نیایش کند ، یا به سخن دیگر جهان نیکی را به ضد بدی بیافریند . زیرا ، در بینش اساطیری ما نیز ، آفرینش از قربانی ( و اندیشه که به آن خواهیم پرداخت ) زاده می شود . مثلاٌ در جای دیگر می بینیم که هرمزد مردم و فلز را از مرگ کیومرث آفرید ، که نام او خود به معنای ( زندگی میرنده ) است . از درگذشت کیومرث ( قربانی ) و ریختن تخمه او بر خاک ، پس از چهل سال ، ( مشی و مشیانه ) از زمین رستند ، ( ریباس تنی ، یک ستون ( ساقه ) ، پانزده برگ ... سپس هر دو از گیاه پیکری به مردم پیکری گشتند ... هرمزد به مشی و مشیانه گفت که مردم اید ، پدر و مادر جهانیان اید . شما را با برترین عقل سلیم آفرید .... اندیشه نیک اندیشید ، گفتار نیک گویید ، کردار نیک ورزید ، دیوان را مستائید ) و بدین گونه همانطور که مینوی خرد نیز می گوید مردم ، ( نران و مادگان از تن او آفریده شدند و .... فلز نیز از تن او آفریده و خلق شد ) .

در اوستا نیز آفریدگار ، اهوره مزداست . چون اهریمن از بن تاریکی برون می آید و روشنایی را می بیند که نیکوست ، آن را می خواهد و به آسمان هجوم می آورد تا بگیردش ، اهوره مزدا جهان نیکی را می آفریند و اهریمن برای رویارویی جهان بدی را ! و نبرد دراز نیک و بد ، بنا به پیمانی در می گیرد . اهوره مزدا پایان رستگار جهان را می بیند که پیمان می بندد و اهریمن نمی بیند .

( عمر جهان در سنت های زردشتی 12 هزار سال است . در سه هزار سال نخست ، اورمزد آفریدگان را به صورت مینوی ( نامریی ، نامحسوس ، غیر مادی ) می آفریند . در پایان این دوره اهریمن قصد تجاوز به قلمرو اورمزد را می کند . او بازپس رانده می شود و به مدت سه هزار سال بیهوش و بی فعالیت می ماند . اورمزد در این سه هزار سال که سه هزار سال دوم از دوران جهانی است ، موجودات را به صورت ( گیتی ) ( مرئی ، محسوس و مادی ) می آفریند . در پایان این دوران اهریمن حمله می کند و دوران آمیزش نیکی و بدی یعنی جهان کنونی آغاز می گردد و شش هزار سال دوام می یابد . زردشت در میانه این دوران یعنی در آغاز چهارمین سه هزاره ظهور می کند ) .

بازمانده ادبیات پهلوی نشان می دهد که در روزگار ساسانیان ، یعنی دوران تکوین و تدوین خدای نامک ها ، تا چه اندازه اسطوره و اندیشه زروانی با آداب و آئین و باورهای زردشتی درآمیخته بود . از این رو ، همچنان که دیدیم ، در اسطوره های ایرانی ( خواه زروانی و خواه زردشتی ) ، جهان آغاز و انجام و در نتیجه عمری دارد ؛ بینش اساطیر ایران تاریخی است و بر همین گرته شاهنامه نیز ( تاریخ ) اسطوره ، حماسه پهلوانی و ایران ساسانی است . از این رو پیوند شاهنامه را با اساطیر ایران می توان از دیدگاه هایی چند نگریست ؛ از جمله مثلاٌ هزاره های آمیختگی و نبرد نیک و بد را در پادشاهی دراز و افسانه ای جمشید و ضحاک و افراسیاب بازیافت .

در شاهنامه اسطوره و حماسه و تاریخ ، افسانه و داستان و واقعیت درهم تنیده اند . شاهنامه به منزله اثری ادبی حماسه ای است که در آن سه بخش اساطیری ، پهلوانی و تاریخی بازشناخته می شود : حماسه اساطیری ، حماسه پهلوانی و حماسه تاریخی ! بخش نخست ، ( سرگذشت ) افسانه ها و شخصیت های اساطیر است . بخش دیگر ( تاریخ ) حماسی ایران ، ماجرای دلیری و نبرد پهلوانان و پادشاهان ( به طور خاص بخش حماسی و پهلوانی کتاب ) است و بخش پایانی تاریخ دوران تاریخی است البته این بخش بندی اجمالی و تقریبی است و گاه مرز روشنی ، به ویژه میان دو بخش نخستین ، که نام آورانی چون فریدون و افراسیاب و کیخسرو ، نفش پردازان آن اند ، وجود ندارد .

در شاهنامه تاریخ گیتی بازتابی است از تاریخ مینو ؛ زمین از راه آسمان و واقعیت از راه اسطوره در تصور نقش می بندد . اگر دوران حماسی کتاب را از پادشاهی فریدون – تقسیم جهان به سه کشور میان سه پسر – تا پایان سرگذشت رستم بدانیم ، آنگاه می توان نقش اسطوره و اندیشه زمان مینوی را مانند تار و پود در بن ، و تاریخ پهلوانی ایران را چون نقشی بر آن ، بازشناخت . زروان با زادن پسران سرنوشت کیهان را طرح می ریزد . این سرنوشت همان سرگذشت و تاریخ کیهان است . فریدون نیز با تقسیم جهان میان پسران تاریخ ایران و توران ( و روم ) را بنیان می نهد ! زروان خواهان اهریمن و نبردش با هرمزد نبود ، فریدون نیز دشمنی سلم و تور با ایرج را بر نمی تافت و چون از بردار کشی آنها باخبر شد ( بیفتاد ز اسپ آفریدون به خاک ) . زروان برای شکست و مرگ اهریمن ، زمان کرانمند را از خود پدید آورد ، فریدون نیز ، به کین خواهی ایرج ، منوچهر را برانگیخت و از پای ننشست تا برادرکشان کشته شدند .

چون این کرده شد روز برگشت و بخت

بپمژمرد برگ کیانی درخت

فریدون بشد نام او ماند باز

برآمد چنین روزگاری دراز

پس از نابودی ضحاک بیدادگر ، اینک با کشتن سلم و تور ، دیگر خویشکاری فریدون دادگر پایان می یابد و زمان او به سر می رسد .

زروان و هرمزد ( در سنت زردشتی ) فرمانروای بخت خود نیستند ، در هر دو افسانه وجود اهریمن ناخواسته بود . فریدون نیز ، که نام و ( نیکویی او به داد و دهش ) بود ، پیش از ایرج ، دارای فرزندانی شد – درست به خلاف گوهر و سرشت پدر ، هم بیدادگر و هم آزمند ! جز آنکه دوگانه هرمزد و اهریمن – که نماد ثنویت و دوبنی جهان بینی ماست – در اینجا سه گانه شد ؛ فریدون سه پسر داشت : ایرج خردمند و با فرهی ، تور زودخشم و پرخاشجو و سلم که از گوهر خاک بود و خواهان آرامش . در تاریخ حماسی ما نیز تورانیان بی آرام و ستیزه جویند و رومیان کشور سلم از نبرد ایران و توران برکنار ! دو هماورد ( ایران و توران ) به نشان دوبنی بینش ما ، فضای تاریخ گیتی را فرا می گیرند . اما در همه حال نیکان از پس بدان فرا می رسند ؛ بدی نخستین و قابیل پیشاهنگ هابیل است . پس از فریدون نبردهای بازماندگان ایرج و تور تمام بخش بزرگ پهلوانی شاهنامه را – با همان دروزنمایه نیک و بد – تا مرگ رستم در بر می گیرد ؛ مانند جنگ دیرپای آفریدگان هرمزد و اهریمن که تا فرجام عمر گیتی به درازا می کشد ، منتها با این تفاوت که پایان تاریخ جهان پیروزی و رستگاری است و پایان حماسه ، فاجعه فرمانروایی بهمن و اسکندر – و پایان بخش تاریخی ، شکست ایرانیان و پیروزی عرب ها . زیرا ( تاریخ ) ما در دورانی از ( آمیختگی ) می گذرد که اهریمن همچنان در تکاپوست و بدی در تار و پود جهان دویده است .

شاهرخ مسکوب- ارمغان مور

دیدگاه‌ها  

+1 # lilia anderson 1390-07-23 00:34
گفتاورد از ازاده لک:
:P جالب بود.خیلی استفاده کردم.

به درد تحقیق ادبیاتم خورد. :P :cry:
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه