وطن تو جان مني، جان من مرو از دست
اگر كه جان برود، گو برو كه جانان هست
فنا شوند زن و مرد ملتي اولي است
از آنكه نزد ملل سرشكسته گردد و پست
گهي مسير تو بودهست روم و گه يونان
گهي به قله اهرام مصر جاي نشست
وطن نباشد اگر، دين و زندگاني نيست
كه زندگاني و دين با وطن بود پيوست
شمرده مهر تو از دين پيمبر اسلام
يقين بري است ز دين، هر كه اين علاقه گسست
هنوز كوچكخانها، هنوز كلنلهاست
در اين زوايا از ساغر وطن سرمست
غمين مباش تو «دهقان»، هنوز ايراني
درون رگشان خون وطنپرستي هست
اسماعيل دهقان