+1 تراز
224 بازدید
در زبان و گویش از سوی (2,031 تراز)
ویراست در از سوی
درود،

آیا اگر سروده های ناسره را به ناچامه دگرگون کنیم (به ریخت نا آهنگین در بیاوریم، همانند سروده های نو) و در دبستان و دبیرستان به جای نوشته های ناسره کنونی آموزش دهیم به فرهنگ ایران آسیب میرسانیم؟ آیا با این کار پیوند کودکان و نوجوانان با گذشته ایران گسسته می‌شود؟ آیا کسانی که از نوشته های ناسره پدافند می کنند از خود میپرسند که برای نمونه چه شماری  چم بند چامه زیر را در می یابند؟

حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

آیا به راستی چنین سروده هایی از همان آغاز (سده ششم و پس از آن) به پیشرفت فرهنگ ایران کمک کرده‌اند؟ جوری که بتوانیم بگوییم ایرانیان پس از سده ششم فرهنگ بالاتری در سنجش با ایرانیان پیش از سده ششم دارند؟

با چنین کرکوزآوری شاید ۸۰۰ سال دیگر سروده زیر را هم باید برای گسسته نشدن فرهنگ ایرانیان در آن زمان با فرهنگ کنونی در زمان ما به کودکان در دبستان آموزش داد:

دکتر جون دکتر چرا هی میری دور دور

انقد داغه بدنت میزنه هی بالا کنتور

1 پاسخ

+1 تراز
از سوی (3,641 تراز)

درود بر شما 

آقای احسانی نخست دلسوزی شما برای فرهنگ ایران را می ستایم . دو دیگر اینکه روشن است زبان کاربردی حافظ و سعدی و سرایندگان همتراز آنان به پای زبان کاربردی فردوسی و دیگر سرایندگان کهن نمی رسد ( از دیدگاه بهره گیری از واژگان خودی) و همچنین در میان ایرانیان نیز آنگونه که شما فرموده اید سخن سرایندگان  کهنی مانند فردوسی به شوند بکارگیری بیشتر از واژگان ایرانی جاافتاده تر و آسانتر می نماید . امروز سروده های فردوسی با آنکه کهنتر از سروده های حافظ است اما بیشتر بر زبان ایرانیان است و شوند این همانا پیوستگی بیشتر ایرانیان با زبان فردوسی است چنانکه هر ایرانی در هنگام خوانش شاهنامه با واژگان فراوانی روبرو خواهد شد که تا همین چند سال گذشته از پدربزرگ و مادربزرگ خود می شنیده است و امروز بدبختانه از زبان افتاده اند . 

چندی پیش یکی از دست اندرکاران فرهنگی کشور گفته بود که پایه و ملاک ما برای شناخت زبان پارسی ، زبان حافظ و سعدی است و با این شوند نیازی به زدودن واژگان بیگانه ی عربی از زبان کنونی نیست زیرا این واژگان بنا بر دیدگاه ایشان دیگر در زبان پارسی جاافتاده اند و اگر آنان را بزداییم فرزندان ما سخن حافظ و سعدی را درنخواهند یافت . من آنزمان اندیشیدم که اگر ما به فرمان ایشان پیش برویم اندک اندک با واژگان عربی که در سروده های حافظ و دیگران آمده است آشنا خواهیم شد و دیگر نیازی به واژه نامه ها برای درآوردن معنی واژگان نخواهد بود . سپس که بیشتر اندیشیدم دریافتم که خوب مگر تاکنون بدین روال نبوده است ؟ مگر پس از حافظ و سعدی پایه ی زبانی ما همین زبان حافظ و سعدی نبوده است پس چرا هنوز که هنوز است توده ی ایرانیان واژگان و سروده های آنان را بخوبی در نمی یابند ؟ آرام آرام بدین برآیند رسیدم که ما اگر بخواهیم از میان سرایندگان پایه ای برای زبان خود بازشناسیم بهتر است زبان فردوسی را برگزینیم زیرا با این کار هم نیاز چندانی به واژه نامه نخواهد بود و اگر باشد دستکم این دلخوشی در میان است که در پی یافتن معنی واژگان کهن خودمان هستیم نه در پی یافتن معنی واژگان زبانی دیگر و ناخودآگاه یا آگاهانه واژگان کهن ما نیز زنده و پویا خواهند شد و هم پیوستگی زبانی خود را از قرن ششم و هفتم و ... به قرن سوم و چهارم برده ایم .

بنابراین من در اینکه واژگان بکاررفته در سروده های حافظ و سعدی و همترازان آنان ( از دیدگاه زبانی) ناشناخته و کم کاربرد و دشوار اند گمانی ندارم  اما این شوند آن نیست که بخواهیم سر به سر و یکجا گفتارهای ایشان را که بسیاری از ایرانیان توانسته اند و میتوانند با آن پیوند خوبی داشته باشند کنار بزنیم و نادیده انگاریم بویژه اینکه آهنگ سخن حافظ و سعدی و دیگر سرایندگان نام آور ایرانی بسیار زیباست و هرگز نمی توان این آهنگ دلنشین را به بهانه ی دریافتن بهتر نادیده گرفت و سروده های آهنگین آنان را به گفتارهایی مانند سروده های نو که در میان ایران خواهان چندانی ندارد درآورد .

نکته ی دیگر اینکه برخی از هم میهنان ما در شهرهای گوناگون با زبانی به جز پارسی که زبان بنیادین ایران است سخن می گویند و ما نمی دانیم که آیا انان هم در دریافت واژگان بیگانه ی سرایندگانی مانند حافظ با دشواری رو به رو هستند یا نه . 

با نگرش بر گفتارهای بالا بدین برآیند می رسیم که اگر ما بتوانیم زبان خود را به سوی بهره گیری از واژگان میهنی روانه سازیم ناگزیر گرایش به سروده هایی که واژگان ایرانی آنها بیشتر است هم بیشتر خواهد شد .

درست است که ما می توانیم برخی از سروده های (برای نمونه حافظ) ایشان را به نثر در آوریم اما راست آن است که ما نمی توانیم معنی را آنگونه که در نظم آمده است همراه با شیرینی اش به نثر در آوریم .

0
از سوی (2,031 تراز)
ویراست در از سوی
درود،

با سپاس از شما. گرفتاری این است که شمار سرایندگان سره گرا در برابر دیگران بسیار کم است و ما ۱۲ سال آموزش زبان فارسی در آموزشگاه ها داریم. از اینرو اگر بخواهیم به سوی سره گرایی برویم نیاز به یک برنامه درست و بوندک داریم چون نمیتوانیم در همه این ۱۲ سال تنها سروده های فردوسی و چند سراینده سره گرا که شمارشان اندک است را آموزش دهیم. راه چاره دیگر هم این است که از میان سرایندگانی مانند حافظ هم تنها سروده هایی را آموزش دهیم که سره هستند که باز کار بسیار سختی است چون باید گزینشی کار کنیم و از هر سروده تنها چند بند چامه سره را بگزینیم و بند چامه های ناسره را دور بریزیم. به این شوند من می اندیشم که نخست باید بگزیریم که به راستی چه آماجی داریم. آیا براستی میخواهیم به سوی سره گرایی برویم یا نه؟ اگر پاسخ آری است، گمان کنم تنها راه چاره بیشتر به کار بردن نوشته های ناچامه و نا آهنگین برای آموزش سراسری در همه آموزشگاه ها باشد و اگر دانش آموزی دلبستگی بسیاری به فراگیری نوشته های ناسره داشته باشد می‌تواند خود آن نوشته ها را در زمان آزاد خویش بخواند، مانند اینکه هر کسی آزاد است هر زبان تازه ای را خود فرا گیرد، ولی نیازی به آموزش آن در دبستان ها و دبیرستان ها از سر ناچاری نیست.

دوم اینکه آموزش در آموزشگا ه ها در سراسر کشور یکسان است (باید یکسان باشد) و ایرانیانی هم که زبان مادری آنها پارسی نیست را در بر می‌گیرد. ازاینرو آنها هم اگر دلبستگی بسیاری به سروده ها ی ناسره یا به زبان مادری خود دارند می‌توانند آن نوشته ها را جداگانه در زمان آزاد خویش بخوانند ولی آموزش سراسری در همه آموزشگاه های ایران یک گرفتاری بنیادین است که باید جداگانه به آن پرداخته شود.

یک پرسش دیگر: چرا ما هیچ گاه از نوشته های کهن در آموزشگاه ها چیزی فرا نمیگیریم؟ برای نمونه چه شماری از دانش آموزان ما میدانند که نوشته ای در پارسی هست به نام درخت آسوریگ؟ آیا نمیتوانیم دست کم یک ترگمان سره و کوتاه از آن را در دبستان یا دبیرستان آموزش دهیم؟ از اینرو چنانکه میبینید پاسخ همه این پرسش ها در این است که آیا براستی میخواهیم به سوی سره گرایی برویم یا نه؟ نخست باید پاسخ این پرسش بنیادین را بدهیم.
0
از سوی (3,641 تراز)
درود دیگربار
من چندی پیش درباره ی این جستار نبودِ نوشتارهای کهن در کتاب های درسی پژوهشی داشتم . خوشبختانه در 7-8 سال گذشته جنبش فرهنگی بسیار خوبی در نگارش کتاب های درسی پدید آمده و بسیاری از داستان های کهن پارسی و جانفشانی های دلاوران ایران باستان و ایران پس از اسلام را در کتاب ها گنجانیده است . اگر من و شما در کتاب های مدرسه ی خود چیزی از دلاوران ایران باستان و داستان های کهن پارسی نمی دیدیم خوشبختانه امروز دانش آموزان اینها را در کتاب های خود دارند . اما هنوز جای کار بسیار است و باید میهن دوستی و ایران خواهی از همان کودکی و زمان آموزش به دانش آموزان ایران زمین آموخته شود .

گفتمان های پیشنهادی

+2 تراز
0 پاسخ
+2 تراز
1 پاسخ
آغاز گفتمان سپتامبر 15, 2020 در نسکشناسی پارسیک سره از سوی فرزاد بتهایی
+2 تراز
1 پاسخ
آغاز گفتمان ژوئن 5, 2016 در زبان و گویش از سوی mziefum1372 (301 تراز)
...